صاحب شعر عزیزی ست به نام مادر
موضوع: "شعر"
رهبر ما دیدبان فتنه های اکبر است
یک نفر با خون خود در فکر حفظ سنگر است
یک نفر با علم خود در حال حفظ منبر است
نیست فرقی بین موشک با قلم وقتی هدف
پاسداری از نظام و انقلاب و کشور است
از دمشق و سامرا تا شام تا کرب و بلا
کل دنیا زیر پای بچه های حیدر است
وعده ی ان تنصروالله خدا را دیده ایم
در نگاه رهبری که فکر فتح خیبر است
رهبری که همچو روح الله از نسل علی ست
رهبری که یادگار لاله های پرپر است
رهبری که می وزد بوی خمینی از تنش
رهبری که خار چشم دشمنان ابتر است
ما نمی ترسیم از نیرنگ و تزویر خواص
رهبر ما دیده بان فتنه های “اکبر” است
بوسه عاشقونه
آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسه
هیچ تا حالا شنیدی
تانکا بشن قناصه؟
میدونی بهضی وقتا
تانکا قناصه بودن
تا سری رو می دیدن
اون سر و می پپروندن
سه راه شهادت کجاست؟
میدو نی دوشکا چیه؟
میدونی تانک یعنی چی؟
یا آر.پی. جی زن کیه؟
آر.پی.جی زن بلند شد
“وما رَمیتَ ” رو خوند
تانک اونو زودتر زد
یه جفت پوتین ازش موند
یه بچه بسیجی
اونور میدونه مین
زیر شنیهای تانک
له شده بود رو زمین
خودم تو دیده بانی
با دوربین قرارگاه
رفیقمو می دیدم
تو گودی قتلگاه
آر.پی.جی تو سرش خورد
سرش که از تن پرید
خودم دیدیم چند قدم
بدون سر می دوید
هیچ می دونی یه گردان
که اسمش الحدیده
هنوزم که هنوزه
گم شده ناپدیده
اتل متل توتوله
چشم تو چشم گلوله
اگر پاهات نلرزید
نترسیدی، قبوله
دیدم که یک بسیجی
نلرزید اصلا پاهاش
جلو گلوله وایساد
زل زده بود تو چشاش
گلوله هم اومد و
از دو چشم مردونه
گذشت و یک بوسه زد
بوسه ای عاشقونه
عاشقی یعنی اینکه
چشمهایی که تا دیروز
هزار تا مشتری داشت
چِندش میاره امروز
اما غمی نداره
چون عاشق خداشه
به جای مردم، خدا
مشتری چشاشه
حضرت دلبر …
شیوه عشق پروری بلدی
از مسیری که میبری بلدی
از زمانی که عاشقت شده ام
فاش شد، کیمیاگری بلدی
روی در رویِ ظلم تنها هم
بحر طوفان حیدری بلدی
پدر امتی و در عجبم
که چگونه است مادری بلدی
دست صاحب الزمان به همراهت
که تو فرمانده لشکری، بلدی
من نگفتم امام امت گفت
که پس از او تو رهبری بلدی
همه اینها به یک طرف اما
خودمانیم، دلبری بلدی
اللهم عجل لولیک الفرج وحفظ قائدنا الامام خامنه ای روحی فداه
عشق در واژه نمی گنجد و معنا نشود عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی هر کسی در به در خانه لیلا نشود
دیر اگر راه بیفتیم به یوسف نرسیم سر بازار که او منتظر ما نشود
لذت عشق به این حس بلا تکلیفی ست لطف تو شاملم آیا بشود یا نشود
من فقط روبه روی گنبد تو خم شده ام کمرم غیر در خانه تو تا نشود
هر قدر باشد اگر دور ضریح تو شلوغ من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
بین زوار که باشم کرمت بیشتر است قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود
امن تر از حرمت نیست همان بهتر که کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود
درد هایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب حرفم این است که یک وقت مداوا نشود
بهتر از این که کسی لحظه پابوسی تو نفس آخر خود را بکشد پا نشود
طوری افتاده گره بر دل بی تاب دخیل که به جز دست تو با دست دگر وا نشود
لحظه وا شدن سفره حاجات شنید هر که از جانب تو پاسخی الّا ” نشود”
آخرش بی برو بر گرد مرا خواهی کشت عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
“ولادت امام علی بن موسی رضا (علیه اسلام) بر تمام شیعیان و دوستداران آن حضرت مبارک باد “
آخرین نظرات