لبیک یا خامنه ای
بانو !
اسلحه ات را زمین نگذار …
#امام_خامنه_ای؛
یکی از آقایان، پایین یک شعری خواندند که مضمونش این بود که اگر شمشیر بکشید، سینههایی که بیایند در جلوی شما بِایستند و در مقابل دشمنان شما سینه سپر کنند [زیاد است]، من گفتم من شمشیر را کشیدم، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم میزنیم؛ اینجوری نیست؛ منتها نوع شمشیرِ امروز و نوع میدانِ امروز با نوع میدانِ آن سالهای اوّل تفاوت دارد؛ ما در جنگِ نرمیم؛ در جنگِ سیاسی هستیم، در جنگِ فرهنگی هستیم، در جنگِ امنیّتی و نفوذی هستیم؛ فکرها و ارادهها دارند با هم میجنگند.
#جشنواره_پیروزی_انقلاب
یقین امام (ره) به پیروزی انقلاب از کجا نشات گرفته بود؟
مرحوم حجت الاسلام سید محمد کوثری (روضه خوان مراسم های امام خمینی(ره) ) نقل می نماید: یک روز در منزل اقای ایت الله فاضل لنکرانی بودم و یکی از فضلای مشهد انجا بودند . ایشان به نقل از یکی از دوستانشان نقل کردند که در نجف اشرف در خدمت امام بودیم و صحبت از ایران به میان امد . من گفتم این چه فرمایش هایی است که شما در مورد بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید ؟ یک مستاجر را نمی توان از خانه بیرون کرد ، ان وقت شما می خواهید شاه را از مملکت بیرون کنید ؟ امام سکوت کردند . من فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده اند . سخنم را تکرار کردم . امام براشفتند و فرمودند : فلانی چه می گویی ؟ مگر حضرت بقیه الله صلوات الله علیه به من (نستجر بالله ) خلاف می فرمایند ؟! شاه باید برود .
و همانطور هم شد وشاه از مملکت بیرون رفت . ایشان چنین پیوندی با حضرت بقیه الله (عج) داشتند.
#جشنواره_پیروزی_انقلاب
تایید غیبی
مطلب زیر خاطره اقای مرتضایی فر است که در یکی از مجلات سپاه نقل شده و پیام پیروزی امام زمان (عج) به امام خمینی (ره) را تایید می کند . ایشان می گوید : ما روز 21 بهمن 1357 در منزل ایت الله طالقانی نشسته بودیم . به ایشان گفتند امام پیام ی خود نمانند ، بیرون بریزند و به حکومت نظامی اهمیت ندهند . اقای طالقانی گفت : امام مدت 15 سال از ایران دور بوده اند و توجه ندارند که این دژخیمان رژیم چه بی رحم هستند . اگر مردم بیرون بریزند ، همه را قتل عام می کنند ؛ بنابراین صلاح در ان است که در منازل بنشینیم ببینیم عاقبت کار چه می شود . بعد مرحوم طالقانی با امام حدود نیم ساعت تلفنی گفت وگو کرد تا شاید امام را قانع کند که مردم را ازخانه بیرون نیاورد.ما حرف های اقای طالقانی را شنیدیم که سعی داشت امام را هر طور شده از تصمیم خود مبنی بر بیرون امدن مردم و اهمیت ندادن به حکومت نظامی منصرف نماید . تا اینکه اقای طالقانی گو شی را گذاشت و در گوشه ای زانوانش را بغل گرفت و ساکت ماند حتی سرش را روی زانوانش تکیه داد و به فکر فرو رفت .ما با خود گفتیم حتما امام حرفی زده و مثلا به ایشان گفته شما دخالت نکنید و … بنابراین ایشان ناراحت شده است . اما چیزی نگفتیم تا اینکه ایشان یک دفعه سر از زانوتنش برداشت و به حالت طبیعی و عادی برگشت . سوال کردیم : اقا چه شده ؟ایا امام به شما پرخاش کردند یا حرفی گفتند که شما ناراحت شدید ؟ اقای طالقانی گفت : نه ،نه، اصلا مسئله این نیست . من اصرار کردم که امام اعلامیه هایش را پس بگیرد و امام هر چه می گفت من قانع نمیشدم .
در آخر فرمود : ” اقای طالقانی ، اصرار نکن احتمال بده که این دستور از طرف امام زمان (عج) است.”
تا این را گفت ، من به خودم لرزیدم و بی اختیار گوشی را گذاشتم و حالم دگرگون شد .بنابراین راز رهبری قاطعانه و پیروز مندانه امام راحل در پیروزی انقلاب اسلامی در تایید غیبی ایشان نهفته و ایشان منظور نظر حضرت صاحب الزمان (ع)بود.
منبع : خاطرات سید علی اکبر قرشی ، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ص 133
آخرین نظرات