عشق در واژه نمی گنجد و معنا نشود عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی هر کسی در به در خانه لیلا نشود
دیر اگر راه بیفتیم به یوسف نرسیم سر بازار که او منتظر ما نشود
لذت عشق به این حس بلا تکلیفی ست لطف تو شاملم آیا بشود یا نشود
من فقط روبه روی گنبد تو خم شده ام کمرم غیر در خانه تو تا نشود
هر قدر باشد اگر دور ضریح تو شلوغ من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود
بین زوار که باشم کرمت بیشتر است قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود
امن تر از حرمت نیست همان بهتر که کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود
درد هایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب حرفم این است که یک وقت مداوا نشود
بهتر از این که کسی لحظه پابوسی تو نفس آخر خود را بکشد پا نشود
طوری افتاده گره بر دل بی تاب دخیل که به جز دست تو با دست دگر وا نشود
لحظه وا شدن سفره حاجات شنید هر که از جانب تو پاسخی الّا ” نشود”
آخرش بی برو بر گرد مرا خواهی کشت عاشقی با اگر و شاید و اما نشود
“ولادت امام علی بن موسی رضا (علیه اسلام) بر تمام شیعیان و دوستداران آن حضرت مبارک باد “
آخرین نظرات